post - 1549393541

1402/05/31

Tuesday, 31 Mordad 1402، 11:24 PM

مدرسه داره تموم میشه، فردا آخرین آزمونه.

همه رو خراب کردم.. بهونه‌ام موجهه؛ حداقل برای خودم.

تو تک تک شیارهای مغزم، تار و پود روانم

همه جای وجودم یه تیکه از تو داره روحمو میبلعه.

دلم برات تنگ شده..

هنوز باورم نشده، که دیگه نیستی.

عمو..یادمه همیشه عاشق این بودی که چقدر ادبیاتو دوست دارم، میگفتی خیلی مفیده..میگفتی مطمئنی یه روز من نویسنده میشم.

عمو روحم داره متلاشی میشه..حتی نمیتونم بنویسم...

می‌دونستی شعری که روی مزار قشنگت گذاشتن رو من انتخاب کردم؟ می‌دونی چقدر به خودم میبالم که لایقش بودم؟!

عمو.. کاش بودی تا بتونم یه بار، فقط یه بار دیگه بشینم کنارت.

تا فقط یه بارِ دیگه.. بپرسی کلاس چندمم.

بعد تهش بگی، مطمئنم موفق میشی، از اینجا می‌ری همه‌ی ماروهم میبری.

عمو موفق نمیشم، قرار بود من ازینجا برم..چرا تو رفتی؟! 

چرا رفتی انقدر دور؟!

کاش من جات بودم..کاش من می‌مردم، بعد عشق می‌شدم؛ می‌رفتم تو قلب مهربونت.

عمو الان واسه من رنج شدی، غم شدی، شدی مرگ..شدی زنده مردن

دارم تجزیه می‌شم عمو..به مولکول های خیلی ریزی از دلتنگی.

چرا رفتی؟!

  • روجی ؛
  • 02/05/31

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Magic Spirit