مضحکه ک مجبورم تا فردا صب بیدار بمونم و بعد فردا ساعت ۸ بیدار شم
اوکی من الان قدر خوابیدنو خیلی خوب میدونم
خصوصا توی این وضه قاراشمیشه روانی
اینکه دیشب ۴ خوابیدم و تا دو نیمه ظهر کلاس داشم و نخوابیدم و مجبورم ال تا صب پا ب پای خواهرم بیدار باشم و صبم ۸ بیدار شم
راسش شخمیه
فسقلی کیوتم
میدونی که خیلی دوست دارم
میدونی که هر چیزی بشه پیشت میمونم
پس نگران هیچی نباش حتی اگه دنیا بهت پشت کرد من هستم
فیلمو با دقت ببین چون حرفای من به توعه^^
هر وقتم خسته بودی من هستم فسقلی*-*
خوبی؟
چرا وبتو بستی؟
چی شده؟! نگرانتم بیا بگو ببینم چطوری
Did you know the sun
Was made out of our cries ?
Each tear we drop is gold and
This is how it shines ;))))
Arm your eyes, to see through mine
خب امشب یه تیکه از اهنگای مورد علاقه م رو گذاشتم*-*
کیوتی من
مهم نیست که حالم من چطور باشه
حال بقیه چطور باشه
مهم تویی فسقله من
مهم تویی
هر وقت خسته بودی
هر وقت دلت بغل میخواست
هر وقت نا امید بودی
من هستم
لازم نیست نگران باشی
راحت بیا پیش خودم و حرفت رو بزن
خیلی دوست دارم فسقله کوچولو*-*
گاهی اوقات باعث میشین دیگه هیچوقت دلم نخواد اعتقاداتمو باهاتون ب اشتراک بذارم :)
س نفره لنتی...س نفرتون ب خاطر چیزایی ک توی پست قبل گفتم انفالو کردین و حتی توهینم میکنین ؟ :)
ودف واقعا...
و من نمیتونم هضم کنم چقدر درکتون میتونه پایین باشه
و چقدر بیشعورین که حتی قدرت درک اعتقادات دیگرانم ندارین!
و چقدر اشغالین ک بابت اعتقادات و احساسات دیگران اونارو خورد هم میکنین!!!!!!
توی پسته لنتی قبل من فق از حسه بدی ک داشم گفتم
جررر...واقعا اشغالین
واقعا هسین :)
باعث میشین حسه کثیفی کنم فقط ب خاطر افکاری ک دارم و حقمه ک داشته باشم !!!
میگویند خدا هست..میگویند هست و هست و هست
و من نمیدانم چرا خدا اینقدر دور است ؟
خدای پروانه های زیبا و شکوفه ها
خدای آسمان و خدای زمین
چرا خدای انسان ها انقدر از من دور است ؟
شاید من دورم...از او
از هرانچه میگویند که او هست
شاید هست و فقط من نمیبینم
شاید چشمانم بسته شده...با پارچه ای از جنس گناه
نمیدانم چرا نیست هرچه که میگویید هست
نمیدانم چرا در این اعتقاداتتان بی اعتقادی موج میزند و نمیدانم چرا باورتان انقدر دروغ است
خدا هست ؟
شاید خدا فقط برای من نیست...شاید هیچ نیست
اما من هنوز خدای بخشنده و مهربان را، تکیه گاه تمام عالم را از خود، دنیا و هرآنچه میشناسم عاجزانه میطلبم...
پ ن : گاهی اوقات نمیدونم...من پیچیدم یا فقط میخوام پیچیده ب نظر برسم ؟
حس میکنم روبه روی یه آینه ایستادم و فقط انعکاس خودمو میبینم، ن چیزی ک واقعا هسم
خورشید میدرخشید، پرنور و با قدرت
و در آن میان روح خسته ی من...همواره سردش بود
سلام
من اومدم احساساتمو بنویسم :|
خب راسش من نمیدونم چ حسی دارم
ی اونجولو گیجم
و....
ام
خب درحال حاضر پر حسم یونو ؟
مثلا الان ب طرز وحشتناکی دلم میخواد درمورد غم جدایی و یا شادیه ی آغوش بنویسم
ولی نمیشه و من هیچ دلیلی براش ندارم شاید مغزم خستست نمیدونم
وای
نمیدونمممم
من فق میخوام بنویسم خب ؟ ولی نم چجوری خب ؟
بیخیال همینوعم ک خوندین کافیه
ممنان بوز
فسقلی من
میدونی که دوست دارم
اندازه تمام چیزایی که وجود داره و قراره وجود داشته باشه
میدونی که میتونی بهم اعتماد کنی
پس باهام راحت باش
من میشم صندوقچه رازت
راحت باهام درد و دل کن*-*
درساتو خوب بخون کوچولوی من*-*
شبا هم زود بخوابی نمیخوام کم خواب شی*-*
