کنکور؟ ازش متنفرم.
از کنکور متنفرم
همه رمانای دوست داشتنیم تو دوردست ترین نقطه کتابخونه دارن خاک میخورن
و کتابای لعنتیِ درسی جاشونو با وقاحت دزدیدن.
یه مهمون vip سه سالهی دائما مزاحم؛ درس.
- 23 Dey 02 ، 03:15
- ۴ نظر
از کنکور متنفرم
همه رمانای دوست داشتنیم تو دوردست ترین نقطه کتابخونه دارن خاک میخورن
و کتابای لعنتیِ درسی جاشونو با وقاحت دزدیدن.
یه مهمون vip سه سالهی دائما مزاحم؛ درس.
متاسفم عزیزم
من دوستت داشتم، بسیار بیشتر از آنچه تصور کنی.
هربار با نگریستن به تو و نوشته هایت جانی به جانهایم افزوده میشد و در ته قلبم میدانستم این حس مُردنی نیست..
میدانستم که اگر یک لحظه بیشتر به من فرصت زنده ماندن بدهند میخواهم در آغوش تو باشم؛ آغوشی که بیرحمانه از من دریغ کردی.
هرروز میل به تو و رسیدن به لبخند هایت در من بیشتر میشود، کاش روزی میرسید که من میمردم و تو جنازه ام را بر شانه های دوست داشتنی و زیبایت حمل میکردی.
اما من زنده ام، و دور از تو..بسیار دور از تو؛ زیرا این چیزی بود که تو در تمامِ این مدت میخواستی!🩶
خیلی جالبه؛
داشتم وبلاگ های بهروز شده بیان رو چک میکردم
همش تبلیغات و مطالب مذهبیه :))))))
جدی چطوری شده که اینطوری شده که وبلاگ بیان اینطوری خانه ارواح شده؟!
روزها درگیر پرسشی بودم که در حقیقت جوابش را میدانستم؛
اما آرزو میکردم میشد خود بیانش کنی..زیرا حتی دردِ حقیقت هم برای من اگر از سوی تو رسد همچون مخدریست که خط میان آسمان و زمین را در کنارم به پایان میرساند.
آری، میدانم اگر روزی ناچار شوی بین من و او انتخاب کنی با تمام وجود از روی جنازه خونینم رد خواهی شد و به مناسبت این پیروزیِ افتخار آفرین او را به بوسه ای مهمان خواهی کرد، اما اگر این کلمات میان لب های زیبای تو برقصد دردش کمتر خواهد شد..
کماکان در عجبم زندگی چگونه میتواند انقدر بی رحم و در عین حال ابله باشد!
به گذرش که مینگرم احساس میکنم مشعلی سوزان را به دست کودک نوپایی داده اند تا تمام خانه را آتش بزند..
زندگی بی رحم و است آه عزیزِ من! تو بسیار بی رحم تر..
چنگال هایش را بر تنم میکشد و دست هایت را بر تنش میکشی؛
قهقهه های مبتذلش گوشم را پر میکند و خنده های زیبایت آرامش را به او هدیه میکنند.
میان من و زندگی، میان من و تو
میان ما
دریست به سوی جهنمی که خود ساخته ایم، از عشق های بی ثمر، گریه های بی اثر و نعره های بی ارزش
اما من تو را با تمام وجود پرستیده ام و این برای من نمادیست افتخار آفرین..
هر زمان در هر کجا به من نگریستی و گفتی دوستت نداشته ام
من دست هایت را بر قلب آزرده ام نگاه خواهم داشت تا تاثیرِ لالایی متلاطم صدایت را بر وجود زخمی ام بشنوی..