post - 1549393541

سوال:

سوال: ۱۵ نفر دور یک میز نشسته اند. هر یک از این ۱۵ نفر راستگو یا دروغگو است و همه ی این ۱۵ نفر میگویند "تمام دوازه نفر غیر مجاور با من دروغگو هستند" چندتا از این ۱۵ نفر دروغگو اند ؟!

post - 1549393541

مدرسه

اصلا دلم مدرسه نمیخواد

این شرایط به گونه ای روی نِروَمه

نوت برداری حرصم میده

پر کردن سوالای کتابا رو مخمه وقتی تابستون کلی اینارو توی جزوه هامون مرور کردیم

چرا باید با مقنعه جلوی وب کم ورزش کنم ؟! دلیل منطقیش چیه ؟!

دوست دارم زودتر تموم شه

تا به خودم میام شب شده

۸ صب پاشو

۳ ظهر تموم شه

۳ ساعت یا بیشتر تکلیف بنویس

یکی دو ساعت تست بزن

تهش ؟ ساعت هشت شبه

شام بخور

فیلم کلاسای عقب موندتو ببین

بخواب

واقعا وضعیتم همینطوری میشه :|

۵ تا ازمون جامع کم نیست ب خدا!

به طرز افتضاحی دلم برای تابستون تنگ شده

برای نوشتن

برای پلاس بودن توی بیان

و برای ازادیش

من خیلی از نویسندگی دور شدم و این جدا آزارم میده‌.

post - 1549393541

هو هو! تولدته ؟ *-*

ساعت هفده و چهل و چهار دقیقه و پنجاه و پنج ثانیه..

با صدای الله اکبر ؟ یا شایدم با حی علی صلاه ؟ ممکنه موقع گفتن لا الله الا لاه بوده باشه ؟

نمیدونم..

ولی بود، دقیقا همونجا، بود و واقعی هم بود!

کسی خواب نمیدید، کسی رویا بافی نمیکرد..همش حقیقت داشت

یه موجود کوچولو..شاید مو نداشته..ینی دماغش قرمز بوده ؟ چشماش چی ؟ کِی بازشون کرد ؟

چند کیلویی بود ؟ شاید اصن گرم بوده نه ؟ مثقال چی ؟!

خیلی گریه کرد ؟ پرستاری که اونجا بود تلاش کرد آرومش کنه یا ولش کرد یا گلوی ظریفش آسیب ببینه و صداش خشدار بشه ؟

اونموقع اونجا نبودم..نمیدونم کِی کلمات رو یاد گرفت..اولین بار کِی از روی دوچرخه افتاد ؟

من اونجا نبودم. اولین روز مدرسه پیشش نبودم، دومی هم همینطور، و چهارمی..آخرین روزشم نبودم!

ولی یه روزی بالاخره منم وارد داستان زندگیش شدم، 29 شهریور..سالِ 1399

جر..همه چیز با یه دشنمی شروع شد، و به همچین چیزی ختم :)

خیلی بخوام ساده بگم..واقعا الان قسمت بزرگی از دلیل زندگیمه..

یه گوشه توی قلبم..اون ته تها

دور از همه ی آدما و احساسات، یه خونه ی کوچولو داره..به نظرتون یه جوجه کوچولو خونه ش چقدر میتونه باشه مگه ؟ :)

بذارین روراست باشم..عاشق این خونه م..عاشقشم

خونه ای که بهترین دوستمو، جوجه ی منو، فسقلیه صدا قشنگه منو بهم وصل کرد.

احتمالا تا به امروز با رفتارام خیلی بهش آسیب زدم..ولی امیدوارم به همون اندازه هم براش مفید بوده باشم

انی وی..

میخواسم بگم که..

تولدت مبارک فسقلی 

دوست دارم، یه عالمه!

تو هرکاری که بکنی هرچی که بشه بازم جوجو کوشولوی منی

هرچقدرم که بزرگ بشی..بازم من بت میگم آجی کوچیکه

دوست دارم 

هوی!

 

دوست دارم!!!!

 

میدونم ناراحتی، میدونم این مدت خیلی اذیت شدی، این که فشار روته رو درک میکنم و متاسفم که مجبورم ازت دور باشم.

متاسفم که نمیتونم بغلت کنم و بهت بگم که همه چیز درست میشه

اما مطمئن باش، همه چیز درست میشه

همه چیز درست میشه چون ما هنوز همدیگه رو ندیدیم. چون من هنوز بغلت نکردم و چون هنوز حرص خوردنتو از نزدیک ندیدم

هنوز ی خونه واسه خودمون دوتا نداریم و تازشم! ما هنوز نرفتیم ژاپن :)

دوسِت دارم لعنتی..

با کلی عشق

زرافه ی خل و چله تو!

post - 1549393541

سه کلمه..موقت

کسایی که مینویسن..

سه کلمه در وصف "دانش آموزان ابتدایی" یا همون "کودکان" بگید لطفا

post - 1549393541

مرگ

دیدین میگن هر آدمی ی جایی میمیره ؟

منم اینجا نابود شدم..

روژینای وبلاگر دیشب زیر یه پتوی خاکستری صورتی با موهای خیس مرد

درحالی که از گریه سردرد گرفته بود مرد

وقتی صدای خنده های آسوده ی خواهرش موقع جوک شنیدن رو شنید مرد...

مثل روژینای خل و چل، همونی که به ترک دیوار میخندید

مثل روژینای نویسنده..که چند شب پیش موقع خوندن اون کامنت مرد..

حالا یه آدم جدید شده، یه روژینای جدید شده

دیگه جوجه ای نداره..

دیگه با سبزیش کرم نمیریزه..

حرص نیکیو درنمیاره

با اربابش بیلیارد بازی نمیکنه

دیگه مثل احمقا منتظر کامنت نمی‌شینه

الان دیگه هیچی نیس..

راسش؛

نمیدونم باید چیکار کرد

نمیدونم شخصیت جدیدم چطوریه

اما میخوام درس بخونم 

تا روزی که تک تکِ شماره هایی ک ازتون گرفتمو آزادانه سیو کنم..

تا روزی که پیجای تک تکتون رو بی ترس فالو کنم

و تا روزی که با تک تکتون بدون نگرانی حرف بزنم ؛)

تا اون روز

ستاره های من مال شما

ماه من مال شما

آسمونِ من...مال شما ؛>

 

+ نرو نرو نکنین..فقط جملات آخرو بگین

چیزایی ک میخواین از شما ب یاد داشته باشم :)

به روزای خوبی که پیشِ منی

به آینده ای تازه و دیدنی

به سقفی که پر میشه از روشنی..به من فکر کن ;)

تو قلبِ منی که نفس میزنی، کنارِ تنِ من توی پیرهنی

برای اینکه باور کنی از منی...

به من فکر کن ؛)

منو قله کن، عشقو بالا ببر.

به دنیا بگو.. فاتحِ من شدی ؛>

بدون تو این زندگی مرگ بود.

دلیلی برای نمردن شدی! ~*-*~

تو این دوره از حیله و حرف و رنگ 

کنار توام با یه حسِ قشنگ :>>>

اگه عاشقی با غرورت بجنگ.. به من فکر کن

منم از بد لحظه ها دلخورم، منم گاهی از آدما می برم

شبیه تو از درد بودن پرم...به من فکر کن!

 

آهنگش انقدر قشنگه که الان برای کامل نذاشتنش عذاب وجدان دارم!

محشره محشره محشره محشره!

 

امیدم تویی از تهِ دل بخند، نگاهت رو از گریه دریا نکن!

اجازه نده..ابرِ بی حوصله لبِ مرزِ خنده بباره بره

به روزِ سیاه و شب شک نباز

بگو ناامیدی بذاره بره :)

 

شت شت شت

خب آخه من واقعا چی دارم بگم ؟ این آهنگ فرای محشره..

ترانه سراش،  "مریم دلشاد" می باشد

خواننده هم که :>

خودتون حدس بزنین!

بگذریم ؟ بگذریم!

 


 

خیلی وقت بود دلم میخواستش یه پست طولانی بنویسم، فکر کنم حالا هم حوصله ش رو دارم، هم ایده ش.

پس...موضوعِ انشاء : جایی که آسمان و زمین به یکدیگر میرسند.

خب ، قسمت دوم این پست در حالی نوشته میشه که قطرات ریز بارون دارن میخورن توی فرق سرم صورتم و فضای آرامش بخشی رو ایجاد میکنه.

کاری به زمین زیرپامون ندارم، اون که دیگه زمین نیست، آسفالته :>

کویر هم تاحالا از نزدیک ندیدم..

به جنگل هم حقیقتا زیاد دقّت نکردم. پس میرسیم به دریا!

اصلا هم هدفم این نبود که خود به خود برسم بهش تهمت نزنین =-=!

تاحالا به جایی که آسمون و دریا به هم می رسن دقت کردین ؟ واقعا شگفت انگیزه!

اصلا نمیشه فهمید کجا به همدیگه رسیدن..

الان اینو نگاه کنید (عکس از دوره چون توی بالکن گرفتم، خودتون میدونید دیگه، پروتکل و کرونا و خطرناک و بلاب لاب لاب..اجازه نمیدن برم ساحل! تازه الان زوم کردم خیر سرم )

اول خیلی عاقل اندرسفیهانه میگیم خب اون خط اونجاست دیگه!

ولی خب نه لعنتیا، اونجا نیست!

یه جایی تهِ اونجاست..و یه جایی ته تر از اون تهِ اونجا

متوجهِ حرفم میشین ؟!

انی وی، در حال حاضر برام مهم نیست که متوجه میشین یا نه

فقط میخوام بگم که

آسمون و زمین، دقیقا همونجایی که شما ایستادین..

دقیقا کنار یکی از تیلیارد ها اتمِ اقیانوس ها

زیرِ پره های یه هواپیما

و بالای چاله های پر از آبِ پاییز بهم میرسن :>

خب خب خب * کوبیدن دست ها به هم به منظورِ پاک شدن گچِ استفاده شده برای نوشتن روی تخته

تا دیداری دیگر بودورود!

 

 

  • 26 Shahrivar 00 ، 18:10
  • زرافه کوشولو من فور اور*^*(زرافه خودمه-.-)
  • ۸ نظر

اهم اوهوم ایهیم

بار اولی که این عکسو دیدم وحشتناک ذوق کرده بودم...ینی وقتی دارم میگم وحشتناک منظورم وحشتناکه!

ولی بعد مال بابامو دیدم خیلی جدی با خودم فکر کردم که..چرا ماله من انقدر معمولیه ؟!

بعدش به صورته خیلی جدی اصرار داشتم که آقای هابل خیلی آدمه بی فکر و "بوووووق" و "بوووووق" و "بوقققققی" هست ک بین اینهمهههه سال! وقتی این عکس رو گرفته که اینجوری از آب دربیاد!

یکم گذشت...و فهمیدم که ای خاکه عالم! هابل تلسکوپه...

جدا از همه ی اینا، حالا که عکس روز تولدمو نگاه میکنم دوسش دارم :>

کهکشان نیست!

و...سیاهچاله هم نیست

ستاره ی دنباله دار یا شهاب سنگم نیست

راستش اصلا نمیدونم چیه، عجیبه... فکر کنم تو آسمونا دوده رنگی راه انداختن!

خب عجیب و خاص بودن مشخصه اصلیه کهکشاناس دگ :>

اما، هرچی که هست دوسش دارم!

خب آخه فسقلیه منه!

هرچقدم ک زشت باشه ماله منه

*به روی خود نمیاورد ک ممکن است میلیون ها آدم دیگر نیز در این تاریخ متولد شده باشند

کاش هابل سال هم داشت

و ساعت

اینطوری عکسه تو فقط و فقط مال تو بودش :">

برم عکسه رو بزنم به دیوار اتاقم..

*حلزونی از روی سن پایین آمدن

 

+ با عرض پوزش این دوستمون جا مونده!

The backlit wisps along the Horsehead Nebula's upper ridge are being illuminated by a young five-star system just off the top of this image, taken in infrared light. Harsh radiation from one of these bright stars is slowly evaporating the nebula.

 

++ ای حافظتو گِل بگیرم دختر! با عرض پوزش دوباره منبع جا موند

  • 25 Shahrivar 00 ، 20:15
  • زرافه کوشولو من فور اور*^*(زرافه خودمه-.-)
  • ۱۶ نظر
post - 1549393541

I miss you

 

I need you,I need you,I miss you

  • 23 Shahrivar 00 ، 20:12
  • momo shi
post - 1549393541

حیحیحیحیحی •-•

خیلی وقته با کسی حرف نزدم•-•

چه خبرررررررررر؟

post - 1549393541

لالایییی

عاقبت من تو شدم، تو من شدی

عاقبت دست در دست هم، برای هم شدیم

رنگ سیاهه قلب من

عاقبت شد قرمزِ عشقت همی

 

😂😂😂

  • 19 Shahrivar 00 ، 05:10
  • زرافه کوشولو من فور اور*^*(زرافه خودمه-.-)
  • ۸۵ نظر
Magic Spirit