post - 1549393541
✖
نمیدونم چرا دارم نفرینت میکنم، کاری نیست که معمولا بهش علاقه داشته باشم.
هشت اسفند هزارو چهارصد و سه
نمیدونم عزیزم، شاید بیماری
شاید از عذاب دادن من لذت میبری و یا شاید حتی اصلا اهمیتی نمیدی
شاید نباید انقدر بها بدم به تو، رفتارات، کارات
آزاردهنده ای.
من عادت دارم به تحمل کردن بدترین چیزها
اما عادت ندارم به وادار کردن خودم
به تحمل کردن بدترین چیزها
عادت ندارم کسی با پرروگری با من برخورد کنه
به قول بابام "به قبر پدرم بخنده"
من عادت ندارم به رفتار های زننده ی امثال تو
و چرا انقدر دیر خودتو نشون دادی؟
چرا انقدر طولش دادی تا خودتو ثابت کنی؟
چرا انقدر دیر بد بودن و بدجنس بودنتو به روم اوردی؟
ازت متنفرم
از همه ی خاطراتی که باهات دارم
از همه ی اون خنده ها، لبخندها
امیدوارم غرق شی
بری تا تهه اقیانوس.
- 08 Esfand 03 ، 20:09
- ۰ نظر