تیمارستانی پر از صدای هراسان بیمارهایی که از دردِ از دست دادن میگریستند
الان دارم به این فکر میکنم که نکنه وبم تیمارستانی شده باشه ؟
در و دیوارش رو که نگاه میکنم حس میکنم توی یه تیمارستان نشستم، پست ها مریضاشن و کامنت دهندگانم متخصصینی هستن که بالای سر مریض ها ایستاده ن و دارن نظر میدن.
اکثرا حتی نظر هم نمیدن و با یه نگاه به مریض هام سری از روی تاسف تکون میدن و رد میشن تا برسن به مریض های یک تیمارستانه دیگه!
بعضی اوقاتم یه دو سه قرونی پول میدن واسه خرید تجهیزات بیشتر و مریضه بی نوا رو میسپارن به امون خدا..
من هم، شاید کسی هستم که آدمای عادی رو تبدیل به مریض هایی با ذهن هایی مشوش میکنم و با کارهام صدای ناله و شیون اوناهارو به قدری بلند میکنم که گاهی دکتر ها از درد موجود در فضا از اتاق ها خارج میشن و تلاش میکنن هیچوقت بهشون برنگردن.
امیدوارم منظوری که درتلاش بودم برسونم رو رسونده باشم، دوست دارم بهم بگین چی برداشت کردین، چون توی کلمه کلمه ش کنایه داره.
حس میکنم دوست دارم این وب یه تغییر بکنه اما نمیدونم چی، شاید اضافه کردن یه بخش یا همچین چیزی ؟ ایده ای دارین ؟!
به یاد مریض هایی که به دلیل بی توجهی های افراطی بر روی تخت های تماما سفیدشان جان دادند و یا از خجالت و شرم در اتاق هایی تماما پوشیده شده و تاریک حبس شدند~
- 00/07/18
به نظر میاد این هم یکی از همون مریض هاست. و 6 تا ویوور هم فقط هستن که باشن، چقدر مسخره!
برای چه کسایی از چه چیزهایی مینویسم! :؟