post - 1549393541

خاکستری بودن

Sunday, 7 Mordad 1403، 11:56 AM

هفتِ مردادِ هزار و چهارصد و سه.

یازده و چهل و هشت دقیقه ی صبح، کلاسِ آنلاینِ فیزیکِ یازدهم.

از آخرین کلاس های آنلاین فیزیکم چیزی حدود سه سال میگذره، روزهایی که کلاسو باز میکردم، حضورمو میزدم و بعد میومدم بیان و تا آخرِ ساعت فقط چرت میگفتم و با دوستام خوش و بش میکردم.

چه بچه ای بودم، شیطون، پرانرژی، نادون. اما خب.. همون کلاس های آنلاین انرژی منو میبلعید و شیطونیمو خفه میکرد.

دوستایی که از خودم بدتر بودن، مبالغه گرتر، بی ذوق تر، خسته تر.

همه مثل هم بودیم، یه عالمه آدمِ خاکستری که از دنیای واقعی پس زده شده بودن.

اسم های جدید، شخصیت جدید، رفتار جدیدی برای خودشون میساختن و بعد، خوشحال بودن.

حالا اینجا واسم یادآور دوست ها و خاطرات خاکستریمه، چیزی که هرگز واقعی نبود، مثل توهمی شروع شد و بعد به پایان رسید..

بیان، روژیِ خاکستریِ وجودمه.

حالا دیگه وسطِ کلاسِ فیزیک نمیام با دوستام حرف بزنم، درسام مهم تر از اینن که بپیچونمشون.

دوستام، خودم، بیان و زندگیم متفاوت شده.

با دلتنگیِ خیلی زیاد برای روزهای خاکستری..از روزهای سیاه.

یازده و پنجاه و پنج دقیقه، تمام.

  • روجی ؛
  • 03/05/07

نظرات (۲)

  • •-• ʜɪᴋᴀʀᴜ
  • از بابت این تفاوت ایجاد شده.... خوشحالی یا ناراحت؟
    پاسخ: نمیدونم، نسبت بهش بی حسم..
  • Ɖяιиκ ‌ ‌
  • راستشو بخوای، منم کلاسای آنلاینمو میپیچوندم و میومدم بیان.
    اون موقع خیلی شلوغ بود، جمعمون جمع بود.
    ولی بعد از یه مدت، همه غیبشون زد...
    پاسخ: .

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    Magic Spirit