post - 1549393541

زیبای دوست داشتنیِ من..

Thursday, 25 Aban 1402، 09:19 PM

زیبای من، هرگز نخواهی دانست که حتی با نگریستن در چشمان من.. مرا به چه دردی مهمان میکنی..

بارها تلاش کرده ام برای تو بنویسم و اما حالا.. نمیدانم چه میخواهم بگویم.

هرگز در مغز مشوش و پرمشغله ی من نمیگنجید.. روزی برسد که با چنین حقارتی برای معشوقی بنویسم که خود برگزیده ای دارد..!

اما تو نمیدانی، و نخواهی دانست که او هرگز همانند من به تو ننگریسته.

دروغگویِ پاک.. خسته نمیشوی از آزارِ منِ رنج دیده؟

بسیار دوستت دارم؛ ورای تصورات تو و من..ورای جهانی که دستانت را از دستانم دور نگه میدارد.

من تو را فراتر از تمامی محدودیت هایم میپرستم و کاش..که تو خود، دیواری نبودی میان من و تمام شوقِ حضورم.

سکوت را در آغوشت ترجیح میدادم به زجه زدن بر بالینِ قلب زخمی ام.. اما سنجاقکِ زیبایم، مگر این چیزی نبود که تو میخواستی ؟

نمیدانم.. روزی خواهد رسید که دست هایت او را رها کنند و قلبت برای دیدن من زندگی را پس بزند ؟

روزی که چشمان زیبایت برای من بدرخشند..تصورش نیز مرا از زمین جدا میکند.

اما من صدای شیون احساساتم را میشنوم، میدانم که روز پایان من و عشق من بسیار نزدیک است..

درخت اقاقیایی که به یاد تو در گوشه قلبم رشد کرده نیز، روزی در میان آتشی که بر قلبم زده ای خواهد سوخت..عشقِ من در آتشِ بی مهریِ تو خواهد سوخت.

 

 

پ ن : لطفا از هرجایی اومدین نظرتون رو راجع به این متن بگید، ممنونم :((

  • روجی ؛
  • 02/08/25

نظرات (۲)

  • Ɖяιиκ ‌ ‌
  • نمی‌دونم چرا وایب یوسف و زلیخا داد بم :|
    پاسخ: عجب "-"
  • Ɖяιиκ ‌ ‌
  • ولی قشنگ بود دوست داشتم
    پاسخ: ممنون

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    Magic Spirit